یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه



سلام دوستان، امروز تولدمه:)) اومدم یه پست تولدانه بنویسم که دیدم در پست قبلی دوست عزیزی در مورد یکی از فیلم هایی که تو همون پست صحبتش شده بود یه کامنت خوب و مفصل برام گذشتم، صادقانه بگم از خوندن کامنتش لذت بردم. حقیقتش نه من و نه این دوستمون هیچکدوم منتقد سینمایی نیستیم و صرفا برداشت های خودمون و نطراتمون را در مورد فیلم گفتیم. چون جواب کامنت ایشون طولانی میشد و از طرفی هم قبلا گفته بودم میآم و در مورد فیلم ها نظرم را مفصل تر مینویسم، فکر کردم بهتره جواب کامنت را بصورت یک پست منتشر کنم. ابتدا برنگ آبی کامنت دوستمون را میذارم و بعدش برنگ مشکی پاسخ خودم را میذارم. 

 

سلام زری جان

من خاموش نوشته هاتون رو میخونم و نوشته هاتون رو خیلی دوست دارم :)

      

Blue is the warmest color

رو نگا کردم به توصیه شما و وقتی به صحنه های رمانتیک بهتره بگم! رسیدم گفتم خب حالا تموم میشه تاااااا نمیدونم چند دقیقه صبر کردم با چشای از حدقه دراومده که بلاخره تموم شد! من به هیچ وجه مذهبی نیستم، به علایق انسانها راجع به شریک عاطفی شون هم کمال احترام رو دارم ولی آیا واقعا طولانی بودن اون صحنه ها توسط دو تا بچه دبیرستانی، اونم صحنه هایی که از نزدیک تصویر برداری شده، ضروری بود؟؟ تجاری سازی نیس به نظرت؟! مثلا خود شما حاضری اجازه بدی دختر نازنینت  تو سن نوجوانی دقیقا همچین صحنه ای رو بازی کنه؟! خدا دختر مثل دسته گلت رو حفظ کنه، به هیچ وجه خدای نکرده قصد رنجوندن و جسارات ندارم ولی در جواب کامنت  خانوم کامشین مبینان نوشتی که به نظرت تجاری سازی، هدف فیلم نبود. یعنی نیومده بود یه سری مفاهیم را قربانی نمایش کنه علیرغم اینکه خیلی بی پرده نمایش میداد اما این نمایش در راستای بیان همان فیلم بود. 

باور میکنی دچار افسردگی شدید شده بودم تا چند روز که چرا دوتا بچه باید همچین صحنه هایی رو اونم اینقدر کشدار بازی کنن، به نظرت اون صحنه ها تاثیری در اینکه  این فیلم کلی جوایز بین المللی گرفته و حتی برای اولین بار دو بازیگر اصلی هم کنار کارگردان فیلم، جایزه اصلی رو برنده شدن نداشتن؟!

زری جان من کاملا موافق این هستم که بچه از وقتی که دست چپ و راستش رو میشناسه باید راجع به جنس مخالفش و علایقش و همه این مسائل در همه جوانب آموزش صحیح  ببینه که براش عادی بشه و دچار مشکل نشه  در بزرگسالی ولی آخه پرده دری توسط دو تا بچه تا این حد ! همه زیبایی های فیلم در نظرم صفر شد :(  

نقدهایی که راجع به فیلم نوشته شده بود رو هم خوندم البته سایت های انگلیسی زبان اونا هم چندان از این روند راضی نبودند حتی بازیگرای فیلم گفتن هرگز دیگه با این کارگردان کار نخواهند کرد و نویسنده رمانی که از روش این فیلم ساخته شده وقتی فیلم رو دیده اعتراض کرده ،

 نمیدونم والا شایدم من خیلی امل بازی درمیارم  :(

سلام شیرین جان، من دقیقا متوجه شدم تو چی میگی، اتفاقا دوستی که این فیلم را برام معرفی کرده بود وقتی گفتم این را دیدم و خوشم اومده تعجب کرد و یه جورایی فکر میکرد برداشت من شبیه شما باشه

جالبی قضیه اینه که از نظر گرایش جنسی بنظرم من صد درصد استریت هستم، یعنی تا الان خودم را اینجوری شناختم. میخوام بگم از باب همذات پنداری نبوده که این فیلم را دوست داشتم. اما اگر بخوام بگم چرا این فیلم را دوست داشتم؟ و اینکه چرا بنظرم تجاری سازی نبود؟ اول اینکه، خیلی خوب بود که اینقدر واضح و شفاف با جزییات روابط دو نفر نقش اصلی فیلم را نشون میداد چونکه همیشه برای من نوعی سوال بود که این افراد رابطه شون چطوری اوج میگیره و اصلا چطوری پیش میره، ببخشید اینقدر واضح میگم. خب من اصلا عادت ندارم تیکه های فیلم های جنسی را در اینترنت ببینم یعنی دقیقا اون حالتی که گفتی حالت بهم خورد برای من در دیدن اونها پیش میاد، اما تو این فیلم چون در کنار رابطه ی جنسی اشان، مجموعه ای از روابط و تعاملات دو شخصیت اصلی فیلم و پیوندها و گره های روحی روانی اشان را هم شاهد بودم اصلا اون حس انزجار بهم دست نداد. انگار دقیقا داشتم همان حس عاشقی که در دو جنس مخالف سراغ داشتم و برام قابل فهم بود را الان در دو جنس موافق میدیدم. یعنی انگار به این نتیجه رسیدم که این دختر کاری دیگه نمیتونه بکنه بدون اینکه تو این رابطه دقیقا با همین کیفیت قرار بگیره. چون روح و روانش و اغنای روانش درگیر این رابطه هست و تنها ازش همین را میخواهند، مثل تجربه ای که من با جنس مخالف دارم، منظورم اینه اگر جنسیت را ازشون میگرفتیم این رابطه با همین کیفیت با همین اوج و فرود ها برای من کامل آشنا بود. خلاصه اینکه شیرین جان اگر این فیلم به این شدت وضوح نداشت نمیتونست به این خوبی این موضوع را برای من جا بندازه، ببین من دارم اثری را که بر من گذاشت را میگم واقعا نمیتونم بگم در یک عرصه ی وسیعتر چطور خوبی یا بدی فیلم را میشه توجیه کرد. در مورد اینکه اگر اینها تجاری سازی نیست پس چیه؟ دقیقا حرفم اینه چون فراتر از دیدن اون صحنه ها، ذهن من را درگیر نحوه ی ساختن ارتباط و از همه  مهمتر دغدغه مندی دختر در شناخت شخصیت و گرایش جنسی اش کرد، بنظرم تجاری سازی نبود. من اگر به اون وضوح اون ارتباط را با همه ی حاشیه هایش و مقدمه و مؤخره هایش نمیدیدم نمیتونستم به نتیجه ی فعلی برسم. در مورد بازیگر جوان فیلم، بنظرم اونقدرها کم سن و سال نیومد نمیدونم اصلا چند سالش بوده موقع بازی در این فیلم. اما ببین اونجایی که درگیر شناخت خودش بود و اصلا میخواست ماهیت خودش را بفهمه و ببینه چکاره هست و چه تمایل جنسی ای داره، اینها همه دغدغه هایی بود که اتقاقا باید تو همین سن و سال جوانی بروز کنه حالی کاری ندارم که تو کشورهای بسته ای مثل کشور ما طرف تازه تو چهل سالگی با داشتن همسر و بچه با کلی گره های شخصیتی مواجه میشه و بعد از کلی مشاوره درمانی تازه متوجه میشه انگار تو این دسته بندی ها تو یه دسته س دیگه ای قرار میگرفته، خب من در مورد خودم میگم واقعا من خوش شانس بودم که بطور طبیعی جز گروهی قرار گرفتم که غالب جامعه هستیم و پذیرفته شده ایم و از این نوع درگیری ها ندارم اما آیا واقعا تضمینی هست که دختر و یا دو پسرم هم مثل من باشند؟ 

 اما در مورد اینکه گفتی، بازیگرهای فیلم گفته اند اذیت شده اند و دیگه با این کارگردان بازی نمیکنند نمیدونم آیا دلیلش توقع کارگردان برای اجرای این نقش ها بود؟ که خب این انتحابشون بوده مطمینا وقتی بازی در این نقش را انتخاب کرده اند میدونسته اند باید چه اجرایی داشته باشند اما شاید وقتی در مرحله ی بازی قرار گرفته اند دیده اند این دیگه نقش آفرینی نیست بلکه خود زندگی است و آنها را واقعا درگیر کرده

در مورد اینکه پرسیدی آیا من حاضرم اجازه بدهم دخترم تو سن نوجوانی همچین نقشی را بازی کند، خب دختر من الان یازده سالشه و من حتی هنوز اجازه نمیدهم این فیلم ها را ببینه، هرچند همونطور که میدونید اینجا را میخونه و به دلیل همین پست مدام دارم فکر میکنم باید یه تایمی را خالی کنیم و با هم بشینیم و به اندازه ی سنش در مورد این مسایل با هم حرف بزنیم. اما واقعا نمیتونم بگم آیا بعد از هجده سالگی میتونم همچین کنترلی را بر دخترم داشته باشم؟ امیدوارم اینقدر با هم راحت باشیم که من را در تصمیمگیری هایش شریک کند.  

باز هم ازت تشکر میکنم زحمت کشیدی و نظرت را با من درمیان گذاشتی، استفاده کردم از خوندنش و بهم کمک کرد که بتونم ذهنم را جمع و جور کنم و نظر خودم را بنویسم. ممنونم


این روزها خیلی ساعت درس خوندنم کم شده در حد روزی یک ساعت. در عوض تو این مدت چهار تا فیلم دیدم. now is good و یه فیلم دیگه به اسم nomadland , یه فیلم دیگه به اسم blue is the warmest colour و فیلم the two pops  . آهان فیلم ن کوچک را هم برای بار دوم بخاطر همراهی با دخترم دیدم. پارسال با هم دیده بودیم اما چون تو این هفته کتابش را خونده بود گفتیم فیلم سینمایی اش را دوباره با هم ببینیم. دوست دارم در مورد این فیلم ها بنویسم. اما الان دو سه ساعتی هست که پای لپتاپ نشستم و هر کاری کردم بجز درس خوندن:( الان این پست را همینطوری میذارم به امید اینکه بعدا بیام بشینم در موردشون بنویسم. ایام به کام 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

wink72 تولیدی لباس زنانه بیگ سایز دلنوشته دانلود 1401 jimt alitahmaseb فروش انواع سازه های چادری pichakartc سینما طهرانـــی فروشگاه محصولات فرهنگی در زمینه های کشاورزی و منابع طبیعی